جدول جو
جدول جو

معنی باب کرفس - جستجوی لغت در جدول جو

باب کرفس
(کَ رَ)
دهی مرکز دهستان هنزا بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 25هزارگزی شمال باختری ساردوئیه، 5هزارگزی شمال راه مالرو بافت - ساردوئیه. کوهستانی، سردسیر، سکنۀ آن 100 تن است و آب از رودخانه میباشد. محصول آن غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان برک بافی. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ مهنی هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَزْهْ)
مرسوم کردن. مد کردن. روائی دادن. رایج کردن. متداول کردن. تبویب. رجوع به باب شود، ناصرخسرو در سفرنامه در شرح بیت المقدس آرد:... و چون از این در بگذری هم بر پهنای مسجدکه سوی مشرق میرود باز درگاهی عظیم بزرگست و سه در پهلوی هم برآنجاست همان مقدار که باب الاسباط است و همه را بآهن و برنج تکلفات کرده چنانکه از آن نیکوتر کم باشد و این در را باب الابواب گویند از آن سبب که مواضع دیگر درها جفت جفت است، مگر این سه در است و میان آن دو درگاه که بر جانب شمال است... (سفرنامه ناصرخسرو چ برلین ص 32)
لغت نامه دهخدا
(بِ کِس س)
محلۀ بزرگیست به سمرقند و به فارس دروازۀ کس خوانند. ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل بن جعفر بن داودزاهد بابکسّی سمرقندی که در رمضان سال 257 هجری قمری درگذشته از آنجاست. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باب کردن
تصویر باب کردن
مرسوم کردن، متداول کردن، رایج کردن، مد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
متداول کردن، رایج کردن، رواج دادن
متضاد: منسوخ کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد